حرف دل

از همه جا

حرف دل

از همه جا

انتقال از وب دیگرم



سلام اصفهونیا



به یه اصفهانی می گن اگه سردت شد چیکار می کنی؟


می گه میرم بغل بخاری


می گن اگه خیلی سردت شد چی؟


می گه میرم به بخاری نزدیک تر میشم


می گن اگه خیییلی سردت شد چی ؟


میگه میرم به بخاری می چسبم


می گن اگه خیییییلی خیییلی سردت شد چی؟


می گه میرم بخاری رو روشن می کنم

 
تحقیقات نشون داده اصفهانیها فقط


در 22 روز سال رشد می کنند


دهه اول محرم + دوازده روز اول عید

 
دختر اصفهانیه به دوست پسرش می گه


شب بیا خونمون, اگر موقعیت خوب بود یه


سکه می اندازم پایین. شب می شه و پسره میاد.


دختر یه سکه ازپنجره میندازه بیرون ولی


هرچقدر منتظر میشه پسر نمیاد,


میاد دم پنجره بهش میگه پس چرا نمیای بالا


پسر میگه دارم دنبال سکه می گردم,


دخترمیگه بیا بالا بهش کش بسته بودم


سکه الان تو دستمه

 یه روز یه اصفهانیه داشته روی خودش آب یخ می ریخته.


یکی می بیندش و ازش می پرسه


چرا همچین کاری می کنی؟


میگه می خوام سرما بخورم. یارو میگه چرا؟


میگه آخه یه پنیسیلین تو خونه دارم,


داره تاریخ مصرفش می گذره

 میگن توی اصفهان همه کاندیدها


برای اینکه صرفه جویی کنن پوستر تبلیغاتی


چاپ نکرده بودن و هر روز از یه درختی آویزون می شدن

 اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده


میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه!



+

 شبیه مه شده بودی... نه می شد در آغوشت گرفت... و نه آنسوی تو را دید... تنها می شد در تو گم شد... که شدم ! 

 

s13nj5.jpg

 

 

امیدواریم با خواندن این فال بتوانید با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شوید و ببینید که لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند!

 

فروردین

بوسه های شما تند و سریع و بسیار پرحرارت هستند که نشانگر حس شهوتران و لذت طلب شماست، اما این احساس داغ و سوزان خیلی زود فروکش می کند.

 اردیبهشت

بوسه های شما با تعلل صورت می گیرد اما بوسه هایی ژرف و با احساس هستند که پی در پی می آیند و می آیند و...

 خرداد

بوسه های شما با فوران خنده، لبخند و مسخره بازی قطع می شود.

 تیر

بوسه های شما گرم و لطیف است، و دوست دارید تا ابد به آن ادامه دهید...   

 مرداد

بوسه های شما وحشی و پراحساس، همراه با چنگ زدن و گاز گرفتن است. هیچگاه موقع بوسیدن از بروز احساسات خود جلوگیری نمی کنید و دوست دارید دیگران شما را به این خاطر تشویق کنند.

 شهریور

بوسه های شما بسیار دقیق، ظریف و ماهرانه است و معشوقتان زمانی متوجه آن می شود که شما کارتان را تمام کرده اید.

 مهر

آنقدر نگران وضعیت تنفستان هستید که نمی توانید خوب به بوسیدنتان بپردازید.

 آبان

شما خیلی زود از بوسیدن می گذرید و به سراغ......چیزی می روید که پشت سر آن برسد.

 آذر

بوسه های شما غافلگیر کننده و خود به خودی هستند که باعث می شود معشوقتان بیشتر و بیشتر طلب کند.

 دی

بوسه های شما لحظه ی خلاص شدن و آزادی از استرسی است که در طول روز اسیرتان کرده است.

 بهمن

بوسه های شما خیس و با کثیف کاری همراه است و هنگام بوسیدن چشمانتان را باز نگاه می دارید!

اسفند

بوسه های شما رویایی، خیال انگیز، عاشقانه و ابدی است.

٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬

۲-بوسه یعنی:                                                                                                                  

بوسه یعنی وصل شیرین دولب


بوسه یعنی عشق در اعماق شب.


بوسه یعنی مستی از مشروب عشق.


بوسه یعنی آتش و گرمای تب.


بوسه یعنی لذت از دلدادگی.


لذت از شب لذت از دیوانگی.


بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق

.طعمه شیرینی به رنگ سادگی .


بوسه آغازی برای ما شدن.


لحظه ای با دلبری تنها شدن.


بوسه یعنی عشق من ، با من بمان.

 شرم در دلدادگی بی معنی است

.
بوسه بر میدارد این شرم از میان.

طعم شیرین عسل از بوسه است .

پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است .

بهترین هدیه پس از یک انتظار .

 بشنوید از من فقط یک بوسه است.

 بوسه را تکرار می باید نمود.

بوسه یعنی عشق و آواز و سرود.

بوسه یعنی وصل جانها از دو لب.

بوسه یعنی پر زدن ، یعنی صعود

بوسه یعنی شادی و شور و نشاط .


بوسه یعنی عشق خالی از گناه.


بوسه یعنی قلب تو از آن من.


بوسه یعنی تو همیشه مال من؟!!

 

بوسه آتش میزند بر جسم و جان
+ 

 
 
 
 مثل غنچه ای به خود فشرده بودم
تو آمدی سراغم و گرنه مرده بودم
جدال مهلکی بود میان ما و غربت
تواگر نمی رسیدی من شکست خورده بودم
دل همیشه گرمت برام قشنگترین غزل بود
من غزل شنیده بودم ٬غزل توتازه تر بود 
 
 

+ 

+ 

+ نوشته شده در  سه شنبه یکم تیر 1389ساعت 13:50  توسط محمد   |  نظر بدهید

اینم یه نمونه از انس انسان با کبوتران خداست!
+ 

فرشته من ٬یعنی میشه از اون بالا دوباره یه نگاهی به من بکنی

یا دوباره بیای پیشم ویا............منو ببری پیش خودت

+ 

به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت !

.........................

همیشه برای کسی بخند که میدونی به خاطر تو شاد میشه... واسه کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات اشک میریزه... برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه... عاشق کسی باش که دوستت داشته باشه

 

ارزش عشق واقعی

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد


و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد


دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس


سند عشق، به امضاء شدنش می ارزد


گر چه من تجربه ای از نرسیدن ها یم


کوشش رود به دریا شدنش می ارزد


کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز


حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد


با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم


به همان لحظ? برپا شدنش می ارزد


دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد


نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد


سالها ... گر چه در پیله بمانَد غزلم


صبرِ این کرم . به زیبا شدنش می ارزد! 

مدرسه عشق

 

مدرسه عشق 

  

در مجالی که برایم باقیست 

 باز همراه شما مدرسه ای می سازیم 

 که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند 

 و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده ی عشق آفریننده ماست 

 مهربانیست که ما را به نکویی دانایی زیبایی و به خود می خواند  

جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ 

 دوزخی دارد – به گمانم - کوچک و بعید  

در پی سودایی ست که ببخشد ما را  

و بفهماندمان ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست

اوج

پرنده بر شانه ی انسان نشست.انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت:

(اما من درخت نیستم۰تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی۰۰۰۰)

پرنده گفت:من فرق درخت ها و آدم ها را خو ب می دانم.اما گاهی پرنده ها و انسانها را اشتباه می گیرم. 

انسان خندید و به نظرش این بزرگترین اشتباه ممکن بود. 

پرنده گفت :راستی،چراپرزدن را کنار گذاشتی؟

انسان منظور پرنده را نفهمید،اما باز خندید. 

پرنده گفت:نمی دانی جای تو در آسمان چقدر خالی ست...

انسان دیگر نخندید.انگار ته ته خاطراتش چیزی را به خاطر آورد.چیزی که نمی دانست چیست . 

شاید یک آبی دور،یک اوج دوست داشتنی.پرنده گفت:غیر از تو پرنده های دیگری را نیز میشناسم که پر زدن از یادشان رفته است.درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است،اما اگر تمرین نکند،فراموشش می شود.پرنده این را گفت و پر زد. 

انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد. 

آنوقت خدا روی شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت: 

یادت می آید که تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟زمین و آسمان هردو برای تو بود،اما تو آسمان را ندیدی.راستی عزیزم،بالهایت را کجا  گذاشتی؟ 

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد.انگاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست! 

شب

 

شوق مستانگی افتاد به دل باز امشب

                                  پنجه در پنجه زنم بر دل این ساز امشب

با خیال رخ یار و نفس دوست خوشم

                                  سر به بالین خیالش بنهم باز امشب

در نهان می رود آهنگ و نوایی از عشق

                                  فاش گویم همه از عشق به آواز امشب

مست از این باده چو من نیست کسی در دو جهان

                                  با می ناب لبش مستم و دمساز امشب

خاطر عشق عزیز است غنیمت شمرم 

                                  یک دم از دل نرود آن مه طناز امشب

سینه ام گنج نهان داشت، عیان گشت به عشق

                                 چه دهم شرح چه گویم من از این راز امشب

روی بنمود و عیان کرد نهانخانه دل 

                                 تا کنم سیر در آن دیده غماز امشب

ساقیا مشرب دل پر کن از آن باده وصل

                                  پرده از این شب تاریک برانداز امشب

جان در آیینه دیدار رخ یار شکفت

                                  چهره در چهره آن آینه پرداز امشب

مطربا! نغمه عشاق چه خوش ساخته ای

                                  همنوای دل ما یکسره بنواز امشب

سرو قدی است خرامان که به جان می رودم

                                  چشم دل در قدم آن قد شهناز امشب

توبه بشکستم و بگسستم میخانه دل

                                  پیش پیمانه آن ترک قد افراز امشب

ره مگردانم از این عشق که فالی نیکو

                                  زده ام بر ورق خواجه شیراز امشب